این مطلب، برگرفته از حرفهای محمدرضا شعبانعلی است در فایل صوتی با موضوع «درباره یادگیری کریستالی» با اندکی ویرایش و تغییر و افزودن نکتههایی به آن:
محمدرضا شعبانعلی در بخش پایانی فایل صوتی خود، جملهای بدین مضمون از آسیموف نقل میکند: «باور قطعی دارم یگانه شکل واقعی آموزش، خودآموزیست». مطلبم را از همین جمله پایانی آغاز میکنم و نکتهای درباره گویندهاش:
آیزاک آسیموف، نویسندهای که در روسیه متولد شد؛ ولی زبان روسی را یاد نگرفت؛ چون از پنج سالگی به آمریکا رفت و برای همین زبان روسی را بلد نشد. نویسندهای پرکار بود و البته سحرخیز؛ تا پدر، او را تنبل نخواند. هر روز بیتنظیم ساعت، شش صبح بیدار میشد و تا ده شب مینوشت و به قول خودش چنانچه به او میگفتند پنجدقیقه دیگر بیشتر زنده نیستی، سریع سراغ تایپکردن میرفت. شهرتش در نویسندگی به خاطر داستان است و به ویژه داستانهای علمیتخیلی. از یازده سالگی نوشتن را آغاز و جایزههایی متعدد در این حوزه کسب کرد. ترس از هواپیما داشت و فقط دو بار به اجبار هواپیماسوار شد. نکتهها و حرفهایی که در سال ۱۹۶۴ درباره آینده جهان برای پنجاه سال بعد، ۲۰۱۴، گفته است شگفتآور و جالب است. آن زمان پیشبینی کرده بود ارتباطات، تصویری خواهد شد و تلفن همراه فقط برای صحبت نیست و میشود تصویر فرد مقابل را دید و… . بیش از پانصد جلد کتاب در حوزههای درسی و دانشگاهی و نقد کتاب و طنز و علمیتخیلی و… نوشته است. نکته مهم و اساسی درباره او که شهرت اصلی وی هم به این خاطر است، قوانین سهگانهاش درباره رباتیک است؛
اما نکتههایی برگرفته از فایل صوتی محمدرضا شعبانعلی با موضوع یادگیری کریستالی:
- کسانی که پازلباز حرفهایاند، نخست تصویر روی جعبه را میبینند و اصولی کلی مثل رنگها و قطعههای مشابه و رابطههای بین قطعهها را درمییابند. به عبارتی نخست روی قطعههای مرتبط با هم از نظر زمینه و رنگ متمرکز میشوند و قطعههای ناهمخوان و ناهمرنگ را کنار مینهند. برایشان رابطه قطعه جدیدی که بر میدارند، با قطعههای قبلی مهم است. برای پازلباز، قطعهای که قبل و بعدش نامعلوم است، بهدرد نمیخورد. قطعههای جدا بیخاصیتاند، مثل جعبه درهمریخته روز نخست؛
- بازی و فیلم و رمان نیز به یادگیری منجر میشوند اما نه یادگیری از نوع صریح و استادشاگردی به سبک پشت میز نشستن و درس خواندن. یادگیری از آنها از نوع ضمنی است، درست مثل بازی پازل. به ما شهود میدهد. درست مثل بازی ریسک که در نقش فرمانده یک ارتش، استراتژی و برنامهریزی و دقت در جمعآوری منابع و فرصتها و تهدیدها و… را بهٌصورت ضمنی میآموزیم. حتی بازی ماروپله خودمان هم در آن یادگیری ضمنی روی میدهد ولی نه از نوع مثبت و سازنده؛ بازی ماروپله میآموزد در مسیر منطقی زندگی، میشود با پلهای ناگهان اوج بگیریم، پیشرفتی گاه سریع و باورنکردنی هم برای خودمان و هم برای اطرافیانمان و ازطرف دیگر هر لحظه احتمال سقوط و ورشکستگی و نابودیمان باز هم بیمنطق و ناگهانی با ماری که سرراهمان سبز میشود. به طور ضمنی دو نکته یاد میگیریم برای رشد سریع باید پلهها را طی کرد پلههایی میانبر از جنس پول و پارتی. دوم اینکه چون آینده نامشخص است و ممکن است ناگهان ماری ما را پایین بکشد پس چه بهتر از موقعیت فراهمشده فعلی هر اندازه که میتوانیم درست یا نادرست بهره بریم که فردایمان روشن نیست و معلوم نیست امروز که هستیم فردا به جای اولمان سقوط نکنیم؛
- امروز چگونه یاد میگیریم؟ منفعلانه یا فعالانه؟ یادگیری منفعلانه یعنی هر چه پیش آمد، خوش آمد. از هر دری سخنی گفتند و شنیدیم و خوشحال از اینکه بر یادگیریمان افزوده شد. ذوق میکنیم همهچیزدانیم. یادگیری واقعی در مدرسه و دانشگاه نیست. آدمها به دو شیوه میتوانند وقت تلف کنند: خودشان وقتشان را به شیوهای عادی و معمولی تلف کنند یا بروند مدرسه و دانشگاه و بگذارند آنها به شیوهای مدرن وقتشان را تلف کنند. بنابراین، دانشگاه و مدرسه به کنار.
- استادان یادگیری فعلی ما شده است تمام اشیا و لوازم و اجزای دوروبرمان: از تلویزیون و رادیو و روزنامه گرفته تا اینترنت و شبکههای فضای مجازی. تلویزیون را روشن میکنیم برنامهای درباره حیوانات، بعد خبرهایی درباره سیاست و قیمتها؛ بلافاصله نکتههایی درباره ادبیات و شعر در دوران باستان؛ بعد سری به تلگرام میزنیم و جملهای عاشقانه و بعد نکتهای فیلسوفانه و بلافاصله داستانی حکمتآموز میخوانیم و برخی را برای دوستانمان میفرستیم و خوشحال از نشر دانش و افزودن به یادگیری خودمان و آشناهایمان. غافل از این خوشخیالیمان. قطعههایی منفصل و بیارتباط با هم. فقط قطعهای را به قطعههای منفصل قبلی در ذهنمان اضافه میکنیم؛ درهموبرهم و بیتأثیر در تغییر رفتارهایمان؛
- چقدر نگاهها اذیتکننده و ترحمبرانگیز است به کسی که سر فرو میکند در زبالههای کوچه و خیابان؛ ولی به قول محمدرضا، بسیاری از ما خودمان شدهایم «زبالهگرد»؛ زیالهگردی به شیوه مدرن، شدهایم زبالهگردهای فضای اطلاعات و یادگیری؛
ادامه دارد… .
ثبت ديدگاه